۱۳۹۶ دی ۶, چهارشنبه

پاسخی کوتاه به برخی شبهات در مورد خودم!

Image result

من از روز اول نوامبر که بچه هایم به انتخاب قطعی رسیدند که "آیا می خواهند در فرنگ زندگی کنند یا ایران" نوشتن در وبلاگ را تعطیل کردم. نه بدلیل اینکه به بن بست رسیده بودم یا هرچه! بلکه به این دلیل بدیهی که می خواستم بخودم فرصت این سؤال را بدهم که "حالا که من نه خودم امکان بازگشت خواهم داشت قبل از پایان چند صباح کوتاه از عمر باقی مانده ام و نه منفعت شخصی (زندگی فرزندانم) ربط مستقیمی به اوضاع ایران خواهد داشت؛ بازهم باید به اوضاع ایران علاقه مند و پیگیر باشم یا نه؟" زیرا همانطور که بارها تکرار کرده ام؛ از نظر من انسان موجودی لذتجو است و هیچ فعل و ترک فعلی را جز برای افزودن لذت شخصی خود انجام نمی دهد. به این معنا که هیچ انسانی اعم از عارف و عامی و روشنفکر و توده و حتی پدر یا مادر عملی برای لذت و خیر عمومی و وطن و فرزند خود انجام نمی دهند مگر اینکه در آن کار مدعی "نفع ملی و وطن و فرزند"؛ لذت و منفعت شخصی اش قبل از خیر ملی و ... حاصل بشود. بعبارت دیگر حتی اگر کسی مدعی باشد و صادق هم باشد که خیرعمومی و وطن پرستی و فرزند دوستی و عاطفه باعث فلان عمل فداکارانۀ اوست بازهم به این خاطر دست به آن کار میزند که خودش شخصاً از "عمل خیرعمومی اش" متلذذ شخصی می شود. و براین مبنا کسانی که تحت هر عنوان ادعای دغدغۀ ملی و مردمی و روشنفکری و سیاستمداری و ... دارند نمی توانند از چند گروه و تیپ زیر خارج باشند:

الف- دغدغۀ شخصی و مادی و زندگی خصوصی خاصی ندارند و برای لذت بردن از پزروشنفکری و شهرت و آدم خوب شناخته شدن عمل و فعالیت میکنند. مثل همۀ روشنفکران که بدون دریافت وجه و پول در قبال فعالیت شان فعال مستقل و پراکنده هستند. - خودکارفرما self employer -

ب- کسانیکه روزنامه نگار و کارشناس ودرس آموختۀ علوم مختلف هستند و در ازای دریافت دستمزد - لذت خود - فعالیت میکنند و می نویسند و حرف می زنند و الاهذا

پ- کسانیکه پول هم خرج می کنند و گروه و دسته هم راه می اندازند و بخشی از دستۀ ب را هم استخدام می کنند برای رسیدن بقدرت سیاسی و بهره برداری و لذت هم شخصی وهم خیرعمومی - بتشخیص خودشان - در بعد از پیروزی و رسیدن بهدف.

ت- روانپریشان و بازندگان و از لذت محروم شدگان و بی عرضگان و تنبلان و بی ارادگان و رانده شدگان و آوارگان و تبعیدیان و که هروقت دُز این "بیهودگیشان" و البته "انتقام گیری"شان بزند بالا دست و پایی هم در عرصۀ "برای وطنم" و "برای ملتم" و "برای آزادی" و "برای عدالت" و ...می زنند و مثل ستاره های کم سوی آسمان اغلب گم و گاهی هم در نقش سوسوی بی روشنایی خاص هستند.

من اما جزو سه گروه بالا که نیستم قطعاً و می خواهم اگر تاکنون جزو گروه آخر بودم دیگر نباشم. زیرا چه بازنده بودم و یا نه و چه روان پریش بودم و یا نه و... حالا دیگر الزام خاصی برای ادامه ندارم. و اینجاست که می خواهم به نتیجۀ قطعی برسم که آیا می خواهم باشم و چرا. 


البته همین که دارم همین را می نویسم نشان از این دارد که احتمال ماندنم هنوز زیاد است چون لذت شخصی "برای خیر عمومی خدمت کردن" تنها گزینه ایست که هنوز در دسترسم است و رفتن بدنبال ثروت و مکنت و سایر لذت های مادی دیگر نه در توان من و نه در سن من و نه در چشم انداز من است. اما شک نکنید که بمحض یافتن لذت جایگزین "در میان شما بودن" از میان شما خواهم رفت! آیا این آرزوی مرگ است. حتماً نه؛ ولی قطعیتش که دست من نیست! یا...هو

تا فردا پست جدیدی خواهم نوشت.

۲۲ نظر:

مانی گفت...

دوست نازنین, هر تصمیمی بگیرید قابل احترام است. اما به گفته گلستان نویسنده بزرگ ایران یک محدوده جغرافیایی نیست, ایران یک فرهنگ است و هر کجا باشیم با ماست. گلستان سالها پیش از انقلاب از ایران رفته بود و این حرف را میزند. ایران گستره ای فراتر از خاک و خانواده و خود و فرزند است. شما برای ایران و به عشق ایران مینویسید و ما به عشق ایران و برای ایران میخوانیم و دعواهامان هم برای ایران و عشق ایران است نه چیز دیگر.
عشقت نه سرسریست که از دل بدر شود,
مهرت نه عارضیست که جای دگر شود.
مهر تو در درونم و عشق تو در دلم,
با شیر اندرون شد و با جان بدر شود.
حافظ.
با درود و امید اینکه تصمیمتان نوشتن و نوشتن و نوشتن باشد!

ناشناس گفت...

چرا کمی عمیقتر نگاه نکنیم؟ نوشته شما گویا علاوه بر«انگیزه» دنبال «توجیه» هم میگردد و به کنایه ارزشگذاری هم میکند، بر این مبنا که ایا چیزی هم عاید کسی میشود؟ من قبول ندارم که اصولا هیچ کسی موظف است که هیچ کارش راتوجیه کند، انگیزه کافی است (حداکثرما مجبوریم شرایطی فراهم کنیم تا بتوانیم انچه دلمان میخواهد انجام دهیم).
بگذارید از محیط علمی مثال بزنم: من هیچ محقق واقعی را نمیشناسم که انگیزه اصلیش خدمت به بشریت یا حتی تکریم شدن توسط دیگران باشد، چه رسد به پولدار شدن وپز دادن و... محرک اصلی واقعا این است که چیزی را بهتر بفهمیم یا کاری را بهتر انجام دهیم.
گمان میکنم هر کسی واقعا با پشتکار دنبال کاری است کمابیش همین محرک را دارد. در اصل فرقی نمیکند که موضوع یک مسئله بنیادی ریاضی یا فیزیک باشد، طراحی یک سلاح کشتارجمعی یا ساختن یک مدل کشتی با صدها هزار چوب کبریت...

گریزی هم به موضوع روز بزنیم: محرک خامنه ای چیست؟ خوب او هم برای «زنده ماندن» به انگیزه نیاز دارد، پس خود رادر نقش مربی میبیند که برنامه های دژمن را تحلیل و تیمش را رهبری میکند. اگر او این نقش را به چوبرخت اویزان کند چه میماند؟ من دوست نداشتم رهبر(یا هر کاره) این نظام باشم...

ناشناس گفت...

درود خدا بر تو که اینقدر عمیق و دقیق میبینی و تحلیل میکنی
یکی از اساسی ترین تفاوت های انسان و حیوان همین لذت جویی انسان است حتی در معنوی ترین و روحانی ترین کارها هم مفهوم لذت نهفته است.
حقا که روانکاو خوبی هستی
لطفا اگر هم لذتی برای ادامه سیرک نداری هر جور شده خودت یه لذت و منفعت برای ادامه نوشتن پیدا کن
از این دوست محترم مانی نام هم می خواهم اینقدر چرندیات وطن پرستانه و ایران دوستانه تفت ندهد
سیرک دلقک بهتر است فقط محلی برای تعقل، منطق و تحلیل منطقی هر چیز و هر پدیده باشد نه سرایش احساسات ابلهانه ناسیونالیستی

ناشناس گفت...

بنویس دلقک جان با هر نیت و انگیزه ای بنویس. بدان که ما نیز لذت می بریم از خواندنش. شخص بنده که در طول این چند سال مشتری پروپا قرص (ولی ساکت) شما بودم عرض کنم که در نوشته های شما سحری است که ما را ناخودآگاه اسیر شما کرده است. همین علیرضای کسخل اگه مسحور شما نشده چرا همین جاها می پلکه. بعضی ها اظهار ارادتشون هم این شکلیه. زیاد به خودتون نگیرید!

Dalghak.Irani گفت...

چند نکته را یاداور بشوم.
1-کامنت های بدون قدر شناسی احمقانه و من میدانستم و سعی در بی اهمیت کردن وبلاگ را حذف خواهم کرد و البته توهین بخوانندگان را که از اول هم منتشر نمیکردم ادامه خواهم داد.یک مشت زامبی هم که فقط قصدشان تحریک منفی من است برای ننوشتن که محتمل مأموران سایبری رژیم هستند راهی نخواهند داشت و الان هم حذفشان کردم.
2- دیده اید که من بغیر از ضمیر من از زبان هیچکس سخن نمیگویم و منظورم از دسته بندی متن هم فقط مختص فعالان رسانه ایست و نه خواندگان و کامنت دهندگان. و اگر از روشنفکران می نویسم و دسته بندی میکنم بخاطر وجهۀ عمومی آنان است و نقد و مخالفت با آنان حلال مدنی است. مانی جان مثال از گلستان زده ای خب او داینسور است در مقابل من گنجشک. درست است که هردو از جنس پرنده ایم این کجا و آن کجا. او همان روشنفکر خویش فرمایی است که در بند اول گفته ام و من ازهیچ نظر نمی توانم مثل او باشم.
3- یکی از خوانندگان هم مرا تأیید کرده بود و آخرش جو گیر شده بود یک بدوبیراهی هم به مانی گفته بود که تذکر میدهم من تأیید و تکریم نمی خواهم اما کسی هم حق ندارد به آدم های مؤید من بهربهانه ای توهین بکند. مواظب باشید لطفاً. یا...هو

ناشناس گفت...

سلام دلقک جان. من متوجه نمی شم وقتی فرد توانایی دارد که می تواند به دیگران بهره برساند چرا باید دریغ کند. چه عیبی دارد انکه خوش صداست برای دل خودش بخواند همسایه هم از شنیدن صدایش لذت ببرد. اصلا این دو دلی های شما رو درک نمی کنم. خوب شما تسلطی در به تحلیل کشیدن امور سیاسی دارید که بسیاری دیگر از ان بی بهره اند. چه ایرادی دارد انچه دریافته اید را با دیگران در میان بگذارید. به قول پیامبر اسلام ذکات علم نشر ان است. براتون ارزوی توفیق دارم.

ناشناس گفت...

الآن تیمسار پیش بینی شما از اوضاع چیه ؟ کی داره چکار میکنه ؟ انصافأ اگه روندی رو در موضوعی می بینی به ما هم بگو تا بفهمیم ، ما که جز خر توو خر و وردار و ببر و بزار سر کار و دامن زدن به قضایای بسیار بسیار فرعی ، چیزی درک نمی کنیم ، شما که می فهمی ، بگوو

ناشناس گفت...

سلام و ارادت رفيق جان
يك سال و دو ماه و سه روز است كه دخترم را نديده ام... و پانزده سالی است كه پدرم را

دخترانت كه آمدند همه روز ها و ماه ها و سال ها را بی وقفه در كنارشان شماره كن كه ايران تو دختران توست و ايران دخترانت پدرشان...

عمو دلار

ناشناس گفت...

بعضی وقتا که میل شخصی تحلیل نمیکنی خیلی دقیق است اما در کل بودنت بهتره کمتر وبلاگنویسی است که نویسنده قوی باشه کلا کارت درسته و جهت دهنده خوبی هستی در فرهنگ سیاسی اجتماعی وو نویسنده قوی و نکته بینمی باشی. بودن بهتر از نبودن پس باش حیفی

ناشناس گفت...

به نظر من اصولا اینکه ما ایرانیها به دلیل بدبختی ها و ناکامی های مکرر تا این حد درگیر وضعیت خودمون شدیم و تصویر بزرگتر رو فراموش کردیم. دنیای امروز انقدر سریع داره تغییر میکنه و انقدر تغییر غیر قابل اجتناب شده که درگیر شدن صرف در مسائل ایران باعث میشه از مسائل مهمتر غافل بشیم. این مسائل چیه؟

چین داره با سرعت فزاینده ای تبدیل به ابرقدرت اقتصادی و روسیه تبدیل به ابرقدرت سیاسی میشه. کشورهایی مثل ترکیه و عربستان که قبلا فکر میکردن رفاقت با غرب نون و آب بیشتری داره دارن کم کم به سمت شرق متمایل میشن و نشونه هاش بسیاره. چین و روسیه دارن سعی میکنن نفت رو با پول خودشون معامله کنن و یوان نفتی بر خلاف دلار نفتی پشتوانه طلا خواهد داشت. اگه این اتفاق عملی بشه و دلار جایگاه خودشو به عنوان ستون فقرات اقتصاد دنیا از دست بده عملا تمدن غرب به زیر کشیده خواهد شد و تورمی مثل تورم ونزوئلا در انتظار دلار خواهد بود. آخرین کسی که سعی کرد دلارو از معاملاتش کنار بذاره که همه یادشون هست سرنوشتش چی شد؟ معمر قذافی رو میگم. قبل از اون هم صدام به همین سرنوشت دچار شده بود. اما نه پوتین قذافیه و نه چین و روسیه عراق و لیبی.

به نظر من پوتین باهوش ترین و کارآمدترین سیاستمدار عصر ماست و کاملا میدونه داره چیکار میکنه. اما آمریکا هم ساکت نخواهد نشست و با اتکا به همون حربه همیشگی یعنی توان نظامیش سعی خواهد کرد بزنه زیر میز و تنها قلدر دنیا باقی بمونه. جنگ جهانی سوم هیچوقت انقدر نزدیک نبوده.

در کنار این عوامل فرهنگی و دینی و هویتی جهان امروز هم همه در حالت گیجی و تردید هستن دنیا از یک طرف داره به سمت multi culturalism میره و از طرف دیگه به سمت exclusivism و nationalism خاور میانه که مهد عقب موندگی و هویت دینی بود در حال پوست اندازی و تغییر هویته و صدها مساله دیگه که حوصله توضیحش نیست. منابع هم که در حال اتمامه. از جمله آب. تغییرات جدی ناگزیره.

ارادتمند
مازیار

ناشناس گفت...

های دلقک! تو از گروه چهارمی! راستش را بخواهی من هم همینطور. بازندگان!
از شاه دوستان زمان انقلاب، چپ ها،توده ایها، مجاهدین، مذهبی های غیر همسو با رژیم مثل طرفداران آیت ا.. شریعتمداری و آیت ا..منتظری، اقلیت های دینی از مسیحی و یهودی و بهایی، اقلیت های قومی از کرد و بلوچ و ترکمن و ... ، معترضین ۸۸ (که خود من تعلق به این گروه دارم) و امروز احمدی نژادی ها همه و همه در این گروه جا داریم. اگر دقت هم نکنیم میشود دریافت که قاطبه مردم در همین گروه چهارم قراردارند.و اتفاقا دلیل اینکه این قاطبه مردم نمیتوانند یک طدا و یک دل شوند همین گستردگی طیف و تنوع انواع است. زیرا خیلی از ماها که در این گروه هستیم، خودمان با همدیگر مشکل داریم! خوش به حال رژیم!!
آنچه رژیم را مضمحل خواهد کرد. کرم خوردن از درون است ، چون خوشبختانه عوامل درون رژیم هم گروه های مختلفی هستند که با هم مشکل دارند.
مبتدل ترین بخش ماجرا اینجاست که در صورت فروپاشی رژیم از درون، هیچ برنامه و آلترناتیوی-شوربختانه- برای فردا وجود ندارد.

مازیار وطن‌پرست گفت...

سلام بر تیمسار گرامی و خوشحالم که هستید و می‌نویسید و خوشحالتر از اینکه فردا متن جدیدی از شما خواهم خواند.
و درود بر مارلن دیتریش کبیر!
انتخاب تصویر این بانوی دوعالم کنایه از چیست؟

ناشناس گفت...

دلقک خیلی نگاه از بالا به پایینی داری. تجربه نشون داده افرادی که در دام چنین توهماتی مانند دسته بندی مردم و به خیال خودشون تجزیه و تحلیل میفتند در نهایت فقط خودشون رو اذیت میکنن و استعدادی هم اگر داشته باشند به دست خودشون از بین میبرن مثل استعداد شما در نوشتن و تحلیل کردن که این اواخر به دلیل نخوت و غرور و توهم در حال بیراهه رفتن هست.

Dalghak.Irani گفت...

مازیار مرسی و کنایه از همینجوری خوشگلی هنرمندی و البته بزرگداشت گوگل با انتخاب او در پیج اصلی دیروز.

علیرضا یک کامنت از تو حذف کردم اما ممنوع القلم نیستی و منظورم از سایبری رژیم تو نبودی چون پاسخ تورا با کسخل! نامیدنت داده بودم.فقط کافی است که مزخرف نگویی و به اشخاص گیر ندهی و شخصیت مرا حرمت بداری که بسیار بگردنت حق دارم. دیگر ممنوعیتی برای ذکر مصیبت هایت نیست. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

ناشناس گفت...
دلقک خیلی نگاه از بالا به پایینی داری. تجربه نشون داده

پاسخ:
اشتباه میکنی. چون من نگاه از بالا به پائین ندارم. اما نگاه از بالا به بالا چرا. چون واقعاً من یک جواهر بی بیدلم در نت فارسی و تو نمیدانی که کاریزمای کتبی - قبلاً گفته ام که من هم کاریزمای شفاهی بالایی دارم و هم کتبی - من چه معجزه ای بوده در ده سال گذشته و چه انسان های هزارانی را - چه در زیست شخصی و چه در نگاه اجتماعی - تحت تأثیر مثبتی قرار داده است. یک مثال:
یک مه است در توئیتر فعال شده ام و تقریباً با اکثریت روزنامه نگاران و روشنفکران نامی - از بهنود و نبوی گرفته تا رمضانزاده و تاجزاده - گلاویز شده ام با بهترین و فاخرترین و مؤدب ترین ادبیات - استعدا برجسته و ذاتیم - اما - و این اما مهم است - حتی یک فیدبک نگرفته ام برای بیش از صد منشنم زیر مزخرفاتی که توئیت کرده اند. البته که برعکس تو آن ها می فهمند که مینیمال های پر مغز من یعنی چه. اما از حقارت و بی پاسخیست که دم فرومیکشند و ایگنور میکنند. البته که اما تأثیر خودم را در همین مدت کوتاه بثبت رسانده ام. زیرا دیگر الان محتاط شده اند و هر مزخرفی را توئیت نمیکنند و مهمتر اینکه از توهین و دشنام و خررنگ کنی مألوفشان هم خبری نیست و کمی ترسیده اند از دلقک ایرانی. یا...هو
تکمله: فقط چند ساعت دیگر وقت دارم برای نوشتن پست جدید. در این شرایطی که تغییر شرایط ثانیه به ثانیه شده. فعالیت در توئیتر هم مزید برعلت شده در تخلیه شدنم در فضای مجازی و اینکه از امشب مهمانان عزیزی دارم هم برای یک عروسی در لندن و هم سال نو میلادی. دعا کنید قبل از شروع کارها برای پیشباز مهمانان پست قول داده ام را نوشته باشم.

Dalghak.Irani گفت...

روشنگر حذف شدی چون:
گفته ام که هیچ مزخرفی را که حاوی توهین به افراد و کسشعر و شعار باشد منتشر نخواهم کرد و البته شما هم مستثنا نیستی. یا...هو

روشنگر گفت...

جناب تیمسار. من فقط از افراد نام برده بودم و توهین نکرده بودم. شعار هم نبود بلکه هشدار بود برای بیدار باش امثال شماها.شاید از نظر شما کسشعرباشد ولی بزودی به حقیقتش پی می برید. من وظیفه داشتم بر اساس امر به معروف و نهی از منکر شما را ارشاد کنم و این ربطی به سن و تجربه و ... ندارد. نه هر که سنش بیش عقلش بیشتر. چون چند سال خواننده این وبلاگ بوده ام و اکنون افکار و عقایدم تغییر کرده و به حقیقت پی برده ام بر همین اساس وظیفه داشتم دیگران را هم روشن کنم تا بار تکلیف آن جهان از دوشم خالی شود. قطعا من و شما روزی همدیگر را در آن دنیا ملاقات خواهیم کرد ( چه شما اعتقاد داشته باشی و چه نه) و یقه من را خواهی گرفت که چرا ما را از خواب غفلت بیدار نکردی

ناشناس گفت...

تیمسار جان ! ( میدونی که تو این هفهشت سال تیمسار جان صدایت کردم )
خسته م کردی بس که از خودت تعریف کردی
مخالف تواضع در هر شکلش هستم تا اطلاع ثانوی اما ، خسته م کردی
بارها گفتم بهت بدهکارم ! چون خوب موقعی به یادم آوردی که باید تولید شادی کرد .
راهکار خوبی بود .
پیشنهادی قدیمی از خیام در اوج شوربختی ایران و ایرانی
منم گفتم چشم !
عزیز ، میخوای بنویسی ، بنویس
خسته شدی ؟ برو کمی کنار تیمز قدم بزن
کور بشه کسی که نمیتونه ببینه
ما که اینجا میایم بیرون آلودگی و میریم تو زلزله ترتیب مون رو میده
پیاده روی حالت رو خوب نمی کنه ؟
دست آخر ننویس !
بهت لذت میبخشه ؟!
بنویس ، دیگه چرا شل کن سفت کن درآوردی ؟!
به جان خودت تیمسار همین نوشتن هم مسئولیت آوره
شما ممکنه از عقیده ای که هفت سال پیش داشتی ، برگردی ولی من خواننده ، همچنان بر همان عقیده هفت سال پیش شما باشم و تغییر عقیده شما رو بگذارم بخاطر فشار بیرونی ، عصبی و یا هر چیز دیگه
شما از تولید شادی برگشتی به سمت عصبی کردن ملت
در همه این هفت هشت سال من ، ناظر بیطرفی بودم ستایشگر نثر شما و البته راهکاری که ترویج میکردید الان اما ، خسته م کردی
خسته که بودم ترم کردی
منم خیلی کارهای خوب انجام میدم . پوست موز از زمین برمیدارم کیسه برمیدارم آشغال زدایی میکنم نه بخاطر لذت شاید ، برای فرار از پوچی
به جون تیمسار الان شاید ماهی دو ماهی یه بار به شما سرمیزنم
عصبی تر میشم و به این فکر میکنم که ما ایروونی جماعت چرا اینجوریم ؟!
نادر شاه افشار هم که باشیم اینقدر عمر میکنیم تا تمام خوبی هامون رو به گند بکشیم
رضا شاه
علی دایی
لامصب مثال نقض نداره
دست شما برای همه چیزهایی که به من یاد دادید ، درد نکنه و همیشه سلامت باشید .

ناشناس گفت...

با سلام
دلقک جان از سال 88 با شما بودیم و بعضی از مطالب شما را با جان دل گوش کردیم و بعضی از انها را نه پسندیدیم ولی از زمان خزمان برگشت شما از خدا حافضی دوم نمی دانم چرا با 90 درصد از نظرات شما موافق نستم و فکر می کنم که چرخش زیادی انجام دادید و احتمالا از مهاجرت کلی شما بی بهره نبوده ولی چیزی که در این چرخش خیلی به چشم می اید اینکه شما هر کسی که با شما موافق نیست را به چشم کوتوله ها می بینید و اگر واقعا شما انسان دموکراتی خود را فرض می کنید باید بدانید که این دید شما اصلا با دموکراتی سازکار نیست تیمسار ایا شما می نویسی برای چهارتا خایه مال ویا چرا مخالف شما خودتان را احمق فرض می کنید و یا چرا خودتان را بی بدیل میدانید درخت هرچه پر بار تر افتاده تر (اگر خواستید می توانی د این کامنت را سانسور کنید ولی بدانید با این سانسور در اصلخودتان را سانسور کردید و من شما را با بادمجان چین ها غزیز تنها می گذارم)
دارم فکر می کنم اگه شما جای ترامپ بودید چه فخری به ملت می فروختید

Dalghak.Irani گفت...

روشنگر عزیز
اگر در کامنت قبلی ات هم مشخص کرده بودی که ما را بجهت "امربه معروف و نهی از منکر" و "نجات آخرت" وطن فروش ردیف کرده ای کامنتت را منتشر میکردم. راستش فکر کردم برانداز اینترنتی هستی و سیاهه ای از اصلاحطلبان و تحولخواهان را وطن فروش از جهت عدم قاطعیت در فحش و بدوبیراه می دانی. معذرت میخواهم. تو عزیز منی و میتوانی به مأموریت الاهیت ادامه بدهی مشروط براینکه همیشه متذکر شوی که یک موافق وضع موجود - از جنبۀ مذهبی - هستی. یا...هو

به دو کامنت دیگر هم تذکر می دهم که پند و نصیحت را بگذارند برای فرزندانشان. زیرا من یک متفکر مرجعم و خودم واجد شرایط قطعی نصیحت دیگران. و البته فروتن تر از آن که چنین غلطی بکنم. یا...هو

رضا تیرگر گفت...

نمیدونم چرا این نوشته اینقدر فکرمو مشغول کرد
شاید شبیه حقیقتی هست که تلخ سرد و بدون هیچ رحم و عاطفه ایی در صورت تف میشه
آیا عموم ما از دسته‌ی سوم هستیم؟! رانده شده ، آواره شده....
یهو یاد روزی افتادم که از خونه انداختنم بیرون ، رانده .... آواره ......
.........

ناشناس گفت...

ﺗﻴﻤﺴﺎﺭ
ﺁﻗﺎ ﺳﻴﺮ ﺁﻓﺎﻕ و اﻧﻔﺲ اﺕ ﺩﺭ ﺗﻮﻳﻴﺘﺮ وﭼﻬﺮﻩ ﺑﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﺷﺪﻧﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﻧﺴﻞ ﻫﺎﻱ ﺟﻮاﻧﺘﺮﺩاﺧﻞ و ﺧﺎﺭﺝ اﻳﺮاﻥ ﺭﻭ ﻃﻲ ﭼﻨﺪ ﺗﻮﻳﻴﺖ اﺷﺎﺭاﺗﻲ ﺑﻬﺶ ﻛﺮﺩﻳﺪ ,
ﺑﻨﻆﺮﻡ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻂﻠﺐ ﺗﺤﻠﻴﻠﻲ ﺧﻮﺑﻲ ﺩﺭﺑﻴﺎﺩ اﮔﺮ ﺩﺭاﻳﻨﺠﺎ ﺑﻬﺶ ﺑﭙﺮﺩاﺯﻳﺪ و ﺧﺎﺭﺝ اﺯ ﻣﺤﺪﻭﺩﻳﺖ ﻛﻠﻤﻪ و ﺣﺮﻭﻑ ﺩﺭ ﺗﻮﻳﻴﺘﺮ ﻛﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﻫﺎ ﺭﻭ اﻳﻦ ﺩﻭﭘﻴﻨﮓ ﺗﺒﺪﻳﻠﺸﻮﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺗﺤﻠﻴﻠﮕﺮ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺎﺭاﺗﻮﻥ ﻛﺎﺭ ﻫﺴﺘﻲ و ﺗﻮﻳﻴﺘﺮ ﺻﺪ ﻣﺘﺮ ﺩﻭﻳﺪﻥ
اﻡ اﺱ